0%
مبنايی است كه پژوهشگر بر اساس آن درباره روابط بين عواملی كه در ايجاد مساله مهم تشخيص داده شده اند نظريه پردازی می كند.
رابطه بين متغيرهای مستقل، وابسته، مداخله گر و تعديل گر می پردازد. بعد از شناسايی متغيرهای مناسب، بايد شبكه ارتباطات بين متغيرها به درستی بنا شود، به نحوی كه بتوان فرضيه های مربوط را ايجاد و مورد آزمون قرار داد.
۱- متغيرهای مورد بحث مربوط به تحقيق بايد به روشنی شناسايی و نامگذاری شوند.
۲- در تحقيق بايد چگونگی ارتباط بين دو يا چند متغير وابسته و مستقل بيان شود.
۳- اگر بتوان ماهيت و جهت روابط را بر اساس يافته های حاصل از تحقيقات قبلی به صورت نظری بيان كرد، دراين صورت بايد در بحث ها، نشانه ای دال بر مثبت يا منفی بودن اين روابط آورده شود.
۴- بايد به اين سؤال پاسخ داد كه، چرا ما انتظار داريم اين روابط وجود داشته باشد.
۵- نمودار شماتيك چارچوب نظری (مدل تحليلی) بايد ارائه گردد تا خواننده بتواند روابط نظری را مجسم نمايد.
چارچوب نظری دو كار كرد اصلی دارد:
الف) اجازه می دهد پرسش آغازی را از نو فرمول بندی يا به صورت دقيق تری بيان كرد.
ب) به عنوان شالوده ای برای فرضيه هايی به كار رود كه به اعتبار آنها محقق پاسخ منسجمی به پرسش آغازی خواهد داد.
آنچه در اينجا اهميت دارد نشان دادن مقتضيات انتخاب يك چارچوب نظری است بايد آن را حتما با آگاهی تمام انتخاب كرد.
انتخاب چارچوب نظری تحقيق به طور معمول در پی جهتی كه پرسش آغازی ترسيم می كند و كيفيت اطلاعاتی كه از مصاحبه های اكتشافی و آمارهای موجود فراهم آمده است به عمل می آيد.
مفهوم يكی از مهمترين نمادها در زبان، به ويژه در رابطه با پژوهش علمی است.
مفهوم را می توان انتزاع يا تجريد رويدادهای مشاهده پذير دانست، بدين معنا كه بيانگر يك چيز، ويژگی، يا پديده بخصوصی است.
مفهوم انتزاعی از رويدادهای قابل مشاهده است كه معرف شباهت ها يا جنبه های مشترك ميان آنها است.
۱- مفهوم نظری:
از هرگونه شرايط زمانی و مكانی خاص مستقل هستند و به توصيف موجوديتهای غير قابل مشاهده می پردازند، مانند وطن، عاطفه و ارتباط.
۲- مفهوم تجربی:
قابل اندازه گيری هستند و براساس فعاليتهای حسی و به صورت عينی و با حداقل كوشش ساخته می شوند، واقعی، ملموس يا تجربی هستند، مانند انسان، خانه و گربه.
۱- اهميت و اعتبار تجربی
۲- سودمندی يا اثربخشی
۳- ثبات درونی
۴- عمليات رياضی
۵- سادگی
۱- پايايی مشاهده گر
۲- انتزاعی بودن
۳- ادراكی
۴- ارتباط با برخی از مفاهيم نظری
۵- سادگی
يكی از كاركردهای مفاهيم اين است كه اصولا بنياد ارتباط محسوب می شوند.
الف) نمادی از يك پديده است.
ب) بيانگر يك دورنما، يعنی راهی برای مشاهده پديده های تجربی از طريق مفهوم سازی است.
ج) وسايلی هستند كه از طريق آنها عمل طبقهبندی و تعميم صورت می گيرد.
د) به عنوان مؤلفه های تئوری عمل می كنند و بدين ترتيب مؤلفه های تبيين و پيش بينی بشمار می آيند.
سازه نيز يك مفهوم است، اما دارای معانی اضافه نيز می باشد كه به گونه ای ارادی و خودآگاه برای يك هدف خاص علمی اختراع يا پذيرفته شده است. مثلا هوش يك مفهوم انتزاعی است، اما به عنوان يك سازه علمی، دارای معنايی است كه می تواند هم بيشتر و هم كمتر از چيزی باشد كه مقصود از يك مفهوم است.
برای بررسی و آزمايش گزاره ها، چاره ای نيست جز اينكه متغيرهای آنها برای تمام كسانی كه با آن سر و كار دارند دارای يك مفهوم، معنی و تعبير باشد. اين “مشخص كردن“ را تعریف می گويند كه طی آن معنی و فضای مفهوم يك واژه بوسيله صفاتی مشخص و بر مبنای قواعدی خاص معين می گردد.
۱- تعريف مفهومی:
تقريبا همان شرحهايی است كه معمولا در فرهنگ واژه ها آورده تعريف می شود.
۲- تعريف اسمی:
چيزی را درباره واقعيت بيان نمی كنند، لذا نه درست هستند و نه غلط.
۳- تعريف تحليلی:
درباره واقعيت تعريف صحبت می كند يعنی يك واژه موردنظر در بين افراد يك جامعه دارای چه معنی يا معانی می باشد.
۴- تعريف تجزيه ای:
روشی نسبتا دقيق است كه واژه مورد نظر را بطور كاملا صريح و مشخصی محدود می سازد تقريبا همه “سؤالات“ يك پرسشنامه و مقياس های سنجش گرايش تعاريف تجزيه ای هستند.
۵- تعريف چند مرحله ای:
برخی از واژه های علوم اجتماعی، به علت موارد استفاده گوناگون دارای فضای مفهومی نسبتا وسيعی هستند كه نمی توان آنها را با تعاريفی كه گذشت محدود و مشخص نمود، مانند واژه سازمان.
۶- تعريف واقعی:
هدف از اين تعريف، تعيين “ماهيت” يك واژه با سؤالاتی شبيه:
”…يعنی چه؟ ”يا”…چيست؟” می باشد.
۷- تعريف عملياتی (عملی):
يك مفهوم (مانند يك متغير) را به صورت اعمال و اموری كه در مطالعه به عنوان معرف و معادل آن مشخص می شوند، تعريف می كند و اين امكان را فراهم می آورد كه مورد اندازه گيری قرار گيرند. به عبارت ديگر مجموعه روشهای توصيف كننده فعاليتهايی است كه انجام آنها به گونه ای تجربی وجود يا ميزان پديده ای را كه يك مفهوم معرف آن است، محقق می گردد.
طبقهبندی نوع اول:
الف) متغير وابسته
ب) متغير مستقل
ج) متغير تعديل گر
د) متغير مداخله گر
ه) متغير كنترل
طبقهبندی نوع دوم:
الف) متغير فعال
ب) متغير خصيصه ای
طبقهبندی نوع سوم:
الف) متغير كيفی
ب) متغير كمی
طبقهبندی نوع چهارم:
الف) متغير پيوسته
ب) متغير گسسته
طبقهبندی نوع پنجم:
الف) متغير دو ارزشی
ب) متغير چند ارزشی
الف) متغير وابسته
متغير وابسته در سه دسته كلی زير طبقهبندی شده اند:
۱- محيطی
۲- دستور العملی
۳- تاكيدی
ب) متغير مستقل:
ج) متغير تعديل گر:
د) متغير مداخله گر:
ه) متغير كنترل:
الف) متغير فعال:
متغيری كه پژوهشگر در آن دخل و تصرف و دستكاری می كند و آن را به هر مقدار كه متمايل است تغيير می دهد.
ب) متغير خصيصه ای:
متغيری را گويند كه پژوهشگر قادر به تغيير دلخواه آن نباشد.
الف) متغير كيفی:
به متغيری اطلاق می شود كه اختلاف و تغييرات بين ميزانهای مختلف آن كيفی است و برای ثبت آن ممكن است از روشهای ديگری غير از بكار بردن عدد استفاده شود.
ب) متغير كمی:
به متغيری اطلاق می شود كه برای اندازه گيری آنها می توان اعداد را به وضعيت آزمودنی و بر طبق قاعده ای معين منتسب كرد، اين گونه متغيرها به دو دسته تقسيم می شود:
الف) متغير پيوسته:
متغيری است كه قادر به قبول مجموعه ای از ارزشهای منظم كم تا زياد در يك دامنه يا فاصله معين باشد.
ب) متغير گسسته:
متغيری است كه افراد در آن از لحاظ يك صفت يا ويژگی به رده های دو يا چند تايی تقسيم می شوند.
الف) متغير دو ارزشی:
به متغيری اطلاق می شود كه به آن دو ارزش يا دو عدد نسبت داده می شود مانند زن يا مرد.
ب) متغير چند ارزشی:
به متغيری اطلاق می شود كه بيش از دو ارزش يا دو عدد به آن اختصاص داده می شود مانند سطح تحصيلی.