0%
بیان مساله تنها به صورت کلی، پژوهش را هدایت می کند و تمام اطلاعات ویژه پژوهشی را در بر ندارد. از طرف دیگر، در صورتیکه کلیه اطلاعات پژوهشی را در مساله مطرح کنیم مساله پر حجم می شود، به گونه ای که تدبیر و هدایت آن امکانپذیر نیست. بنابراین، مسئله هرگز به صورت علمی حل نخواهد شد مگر اینکه به فرضیه یا فرضیه هایی تبدیل شود.
الف) رابطه تغييرات با هم (همپوشان):
تغييرات توامان دو يا چند متغير را در بعضی از جهات نشان می دهد.
۱) مثال: هر چه درآمد كاركنان بيشتر، رضايت شغلی آنها بيشتر
۲) مثال: هر چه ساعت کار بیشتر، فراغت کمتر
۳) مثال: هر چه تضادهای سودمند کمتر، خلاقیت کمتر
۴) مثال: هر چه تنش ها کمتر، کارایی بیشتر
ب) رابطه علی:
هنگامی كه در صدد بيان علت وقوع يك پديده برآييم يا در تغييرات يك پديده علت يا علل فرضی خاصی را در نظر می گيريم، در قلمرو رابطه علی گام برداشته ايم.
روش جان استوارت ميل در مورد كشف علت وقوع يك پديده:
۱) روش همخوانی
۲) روش اختلاف
۳) روش تغييرات همزمان
۴) روش بقا
يك رابطه علی هنگامی مطرح می شود كه يك فرضيه به طور اخص بيان كند كه تغيير يك متغير در يك جهت معين باعث تغيير متغير ديگر در جهتی معين می شود. فرضيه مبتنی بر رابطه علی به اين حالت است:
“تغيير يك امر، به تغيير امر ديگر منجر می شود.”
برای اينكه دو متغير ”الف” و ”ب” در فرضيه ها دارای رابطه علی يا تعليلی باشند، بايد به طور همزمان واجد سه شرط اساسی زير باشند:
۱) “الف” و ”ب” متقابلا و با هم تغيير كنند.
۲) “الف” و ”ب” متقابلا و با هم بدون دخالت يا تأثير متغيرهای ديگر تغيير كنند.
۳) اگر متغير “الف” به طور فرضی علت احتمالی متغير ”ب” در نظر گرفته شود، بايد تغيير آن از نظر زمانی مقدم بر تغييرات “ب” باشد.
اول) چگونگی تأثير:
رابطه علی می تواند به طور مستقيم يا غير مستقيم بين متغيرها در يك فرضيه به وجود آيد. به اين معنی كه يك علت می تواند مستقيم يا غيرمستقيم و هم مستقيم و هم غيرمستقيم بر معلول خود اثر داشته باشد.
دوم) تعداد علتها:
در يك رابطه علی می توان نشان داد كه يك متغير تنها علت يا علت عمده و يا يكی از چند علت متغير ديگر (معلول) است.
سوم) مدل سازی:
با استفاده از روابط علی می توان اقدام به مدل سازی كرد. منظور ارائه يك تئوری يا نظريه در رابطه با يك پديده معين است.
طبقهبندی نوع اول:
فرضيه تحقيقی
الف) جهت دار
ب) بدون جهت
طبقهبندی نوع دوم:
فرضيه ها از نظر محتوايی به سه نوع فرعی تقسيم پذيرند
فرضيه هايی كه بر وجود پديده ها دلالت می كنند.
بر وجود روابط بين پديده ها دلالت می كنند.
فرضيه ها درصدد بيان علت وجودی و تكوينی پديده ها و روابط بين آنها برمی آيند.
طبقهبندی نوع سوم:
مقايسه ای
همبستگی
علی
طبقهبندی نوع اول:
فرضيه های توصيفی در مقابل فرضيه های استنباطی
طبقهبندی نوع دوم:
فرضيه های تك متغيره در مقابل دو يا چند متغيره
طبقهبندی نوع سوم:
فرضيه های همبستگی در قابل فرضيه های تجربی
طبقهبندی نوع چهارم:
فرضيه های پژوهشی با گروه های جور شده در مقابل گروه های مستقل
طبقهبندی نوع پنجم:
فرضيه های پارامتريك در مقابل ناپارامتريك
اری و همكارانش، چهار هدف برای صورت بندی فرضيه تحقیق ذكر كرده اند:
۱) فرضیه تحقیق برای پديده ها تبيين آزمايشی فراهم می آورد و موجب افزايش معرفت علمی می شود.
برای دستيابی به معرفت پايدار درباره مسائل انسانی، بايد از گردآوری صرف واقعيتهای مجرد فراتر رفت و درصدد تعميم روابط موجود بين واقعيتها بود.
۲) فرضیه تحقیق نشانگر انتظار پژوهشگر درباره رابطه بين متغيرهای يك پديده است.
فرضيه جمله ای است كه به صورت ربطی بيان می شود، و به توصيف رابطه بين متغيرها می پردازد.
۳) فرضیه تحقیق مجموعه فعاليتهای اجرايی پژوهش را تعيين و هدايت می كند.
فرضیه تحقیق معرف يك هدف اختصاصی است و به همين دليل، ماهيت داده های مورد نياز را برای آزمون گزاره ربطی مشخص می كند و فرضيه به پژوهشگر كمك می كند تا واقعيتهايی را كه بايد انتخاب كند و نوع مشاهده هايی را كه بايد انجام دهد از طريق آن تعيين كند و فرضیه تحقیق است که مربوط يا نامربوط بودن واقعيتها را معين می كند. فرضيه های تحقیق اساس و پايه نمونه گيری و طرحی را كه بايد مورد استفاده قرار گيرد، تعيين می كنند. آزمونهای آماری به كمك فرضیه تحقیق انتخاب می شوند. بايد توجه داشت كه بدون داشتن يك فرضيه می توان اطلاعات را گردآوری كرد، اما اين جمعآوری موجب اتلاف وقت و سرانجام بدون پاسخ ماندن سؤال پژوهشی می شود.
۴) فرضیه تحقیق چارچوبی برای گزارش نتايج پژوهش فراهم می آورد.
در هر پژوهش می توان فرضيه ای را به صورت مجزا انتخاب كرد و مورد آزمون قرار داد و سرانجام نتايجی از آن استخراج و گزارش كرد. پس، در يك ارزشيابی نهايی فرضيه ها از مزايای مهمی برخوردارند زيرا هدايت پژوهش را به عهده دارند.
الف: روش توجيهی:
منظور از روش توجيهی، بيان جنبه های مختلف ذهنی و تصوری پژوهشگر در ارتباط با پديده مورد نظر است که از چارچوب نظری الهام گرفته است.
[ميزان درآمد کارکنان در ميزان تعهد سازمانی آنها مؤثر است]
ب: روش ميان بر:
منظور از روش ميان بر،خارج کردن سؤالها و پرسشهای مربوط به مسايل علمی از حالت استفهامی است.
ساخت فرضيه ها تا حدودی تابع روش تحقيق انتخاب شده توسط پژوهشگر می باشد.
يک فرضيه آماری معمولاً گزاره ای است درباره يک يا چند توزيع جامعه (بويژه درباره يک يا چند پارامتر) که بوسيله آن می توان کيفيت يا کميت يک صفت را در جامعه پيش بينی کرد. اين گونه فرضيه ها با آن که معرف يک نوع پيشامد است همواره دو وجه مکمل دارد:
۱) بيان کيفيت صفت مورد آزمايش در شرايط تصادفی (فرضيه نبودن تفاوت يا نبودن ارتباط)
۲) بيان نتايج آزمايش در شرايط غير تصادفی (فرضيه تفاوت واقعی متأثر از عوامل مورد پژوهش)
اما فرضيه علمی حدسی است زيرکانه درباره نتيجه پژوهش، معمولاً گزاره ای است درباره پديده ها، روابط ميان آنها و پايه های بنيادی آنها و در شرايط مطلوب و ايده آل همان پيش نويس قانون است به هر نوع گزاره بدين سبب فرضيه گفته می شود که به موقعيتی که امکان درست بودن آن هست اطلاق می گردد “فرضيه آماری” معمولاً از طريق فرضيه های علمی بهوجود می آيد، رشد می کند يا از مفاهيم ضمنی آن مايه می گيرد، اما هرگز با آنها يکی نيست.
فرضيه های آماری را به صورت زير طبقهبندی می كنند:
۱) فرضيه هايی راجع به نوع قانون توزيع
۲) فرضيه هايی راجع به پارامترهای قانون توزيع
مثلاً فرضيه ”بهره وری کارگرانی که در شرايط فنی يکسان يک نوع کار انجام می دهند بر طبق قانون نرمال توزيع می شود” فرضيه ای راجع به نوع قانون توزيع است. ليکن فرضيه ”نسبت معيوبها بين كالاهايی که درخطوط توليدی موازی توسط يک نوع دستگاه ماشينی ساخته می شود، يکسان می باشد” فرضيه ای است راجع به پارامترهای قانون توزيع است.
هدف از تبديل فرضيه پژوهشی به فرضيه های آماری، توانمند کردن محقق در آزمون کردن فرضيه تحقیق است. به طور کلي هدف آزمون فرضهای آماری، تعيين اين موضوع است که با توجه به اطلاعات بدست آمده از نمونه، حدسی که درباره خصوصيتی از جامعه زده ايم، قوياً قابل تأييد است يا خير؟ اين حدس بنا به هدف تحقيق، نوعاً شامل اطلاعاتی درباره مقدار يک پارامتر جامعه است که در قالب فرضيه بيان شده است.
فرضيه های آماری، جمله ها يا عبارتهايی هستند که با استفاده از نمادهای آماری و به صورت پارامتر نوشته می شوند و نقش آنها هدايت پژوهشگر در انتخاب آزمون آماری است.
“آزمون آماری فرايندی است که طی آن مجموعه ای از مقادير تصادفی که به ازای آنها بايد رد شود تعيين می گردد”.
متغير تصادفی که مقادير آن برای انجام اين عمل به کار می روند “آماره آزمون” ناميده می شود و مجموعه مقاديری از اين متغير تصادفی را که به ازای آنها بايد رد شوند ناحيه “رد آزمون” می نامند. آزمون به وسيله آماره آزمون و ناحيه رد به طور کامل مشخص می شود به عبارت ديگر، پژوهشگر روشهای آماری لازم را با هدايت فرضيه های آماری که يک بيان مقداری درباره پارامترهای جامعه است انتخاب می کند.
۱) فرضیه صفر (پوچ)
فرضيه صفر (پوچ) يک بيان مقداری است که بهصورت پارامتر صورت بندی می شود و مبنای رياضی آن، برهان خلف است.
اين نوع فرضيه معمولاً به اين صورت بيان می شود که پژوهشگر را به ارزشيابی فرضيه تحقيقی قادر سازد. چنين فرضيه هايی مبين عدم تفاوت بوده و يک رابطه دقيق را بين دو متغير بيان می کنند. يعنی می گويد همبستگی جامعه آماری بين دو متغير برابر صفر است يا که تفاوت ميانگين دو گروه در جامعه آماری برابر با صفر (هر عدد معين ديگر) است.
چون اکثراً بر طبق اين فرضيه وجود اختلاف (سيستماتيک) بين پارامتر مجهول جامعه اصلی و کميت داده شده، نفی می شود، بدين جهت آن را فرضيه صفر نامند.
۲) فرضیه خلاف (مخالف / جایگزین)
فرض خلاف با نماد نشان داده می شود و مانند فرض صفر به صورت پارامتر صورت بندی می شود. فرضيه های تحقيقی غالباً راهنمای محقق در تدوين فرض خلاف هستند، به عبارت ديگر فرض خلاف غالباً منطبق بر فرضيه های تحقيقی است، به اين معنی که فرض خلاف بيان کننده انتظار براساس مدارک آزمايشی و يا تجربه کاری پژوهشگر کسب شده است.
فرض خلاف بيانی است که پژوهشگر آرزو می کند درباره آن پژوهش کند. فرض صفر و خلاف بايد ناسازگار باشند به اين معنی که نبايد به هيچ شکل يا طريقی با تداخل داشته باشند.
در واقع فرض آماری حکمی درباره جامعه است. چون اين حکم يا ادعا ممکن است صحيح يا غلط باشد، دو فرض مکمل در ذهن محقق به وجود می آيد:
فرض: ادعا صحيح است.
فرض: ادعا غلط است.